- پهلو زدن
- پهلو زدن با چیزی یا کسی. برابری کردن با وی پهلو ساییدن مقابله کردن: با بزرگان بزرگان جهان پهلو زدی ابله آن کس که بخواری جنگ با خارا کند. (منوچهری) یا با چرخ (آسمان فلک) پهلو زدن، سر به آسمان سودن بسی رفیع و بلند بودن: آن قصر که با چرخ همی زد پهلو بر درگه او شهان نهادندی رو... (خیام) -2 بسیار بلند مقام و ارجمند بودن
معنی پهلو زدن - جستجوی لغت در جدول جو
- پهلو زدن
- کنایه از برابری کردن، همسری کردن در قدر و مرتبه،
برای مثال سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار / سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد (حافظ۲ - ۳۲۵)
- پهلو زدن ((~. زَ دَ))
- برابری کردن با کسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه پهلو زندمدعی بزرگی و همسری برتری جو پهلو سای: اگر تیر پهلو زنی را بکشت ازو بهتری را قوی کرد پشت. (نظامی)
کناره گرفتن دوری کردن احتراز جستن پرهیز کردن: با اینکه حلال تست باده پهلو کن از آن حرامزاده. (نظامی) یا پهلو کردن خربزه. کوزه کوزه کردنتشرید
پهلو سودن با کسی. پهلو ساییدن
آنکه بزبان پهلوی متکلم است پهلوی زبان، زبان پهلوی: بهرای گنجش چو پدرام کرد به پهلو زبانش هری نام کرد. (نظامی)
سود رساندن، امداد وعنایت، غنی کردن
کناره کردن، کناره گرفتن، برای مثال با آنکه حلال توست باده / پهلو کن از آن حرام زاده (نظامی۳ - ۵۳۳)
کنایه از به کسی سود رساندن و او را چیزدار کردن، مدد کردن
نواختن و بصدا در آوردن دهل
عجله کردن، حرص زدن (در غذا خوردن لباس خریدن و غیره)
نواختن دهل، طبل زدن
мигать
blinzeln
мигати
mrugać
piscar
sbattere le palpebre
parpadear
cligner des yeux
knipperen
กระพริบตา
berkedip
पलक झपकना
למצמץ
まばたきする
눈을 깜박이다
göz kırpmak
kutikisa macho
পলক মারা